ای غم چه دنیایی
- پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۱۳ ق.ظ
من از این جمع دلگیرم ... تو در آن جمع تنهایی
چه دنیایی برایم ساختی ، ای غم چه دنیایی
من از این جمع دلگیرم... تو در آن جمع تنهایی
چه دنیایی برایم ساختی،ای غم چه دنیایی!
چه رنجی می کشم تا صبح وقتی چشم می بندم
چه رنجی می کشی وقتی که بر شب چشم بگشایی
مرا با آبرو داری چه کار ای اشک؟راحت باش
که صد ها ماجرا دارند با هم عشق و رسوایی
نپرس از من چرا آیینه ها را از تو می پوشم
حسادت می کنند آیینه ها وقتی تو می آیی
نمی آیی از آن یکشنبه دلگیر، اما باز
صدایت می زند هر هفته ناقوس کلیسایی ...
سلام اشعار بسیار زیبایی را انتخاب کردی. افرین